سرخک
عزیزم بعد از واکسنت هرروز حواسم بهت بود که تب نکنی تا روز دوشنبه ( 24 شهریور) خونه بابا قاسم بودیم رضا هم که بعد از تولدت پیش مامان بزرگ مونده بود گفت خاله نیلوفر خیلی داغه ولی چون فقط سرت داغ بود من زیاد جدی نگرفتم ولی شب که شد دیدم خیلی بی قراری میکنی و تب کردی روز بعد هم تب داشتی البته صبح خوب بودی و عصر تب کردی و روز چهارشنبه صبح وقتی از خواب بلند شدی دیدم توی صورتت و روی دستهات و پاهات و کمرت دونه های قرمز رنگ زده بود که خودم حدس زدم باید سرخک باشه و مامان بزرگ هم وقتی دید گفت سرخکه خدارو شکر خیلی خفیف بود و اذیت نشدی و امروز هم که جمعه است خیلی کم...
نویسنده :
مامان نیلوفر
17:29